۱۳۸۹ شهریور ۱۴, یکشنبه

شات آپ


این روزها بعضی ها که با نام ناشناس کامنت می گذارند و لابد انتظار دارند آن را منتشر هم بکنم ، بنده را از انتصاب به مبارزان بر حضر می دارند . یکی از این ناشناس ها که شاید همانی باشد که مادرم را نیز نصیحت کرده بود که مرا از زبان درازی بر حضر دارد ، یکی از اتهام هایِ مرا پلاکارد می کند و با آن به نظر خودش می خواهد ماهیگیری کند . جالب این است که هنگام بازداشت من که آغازش درگیری و مشاجره با ماموران بود ، برایِ خلاصی و فراراز آن ها خودم را مامور معرفی می کنم که همان با عنوان جعل عنوان ( ناشناس جان توجه کن که عنوان است نه سند و فکر و منش و غیره !!! ) در پرونده یِ من درج می شود . دوستان اصرار داشتند که اهمیت ندهم و به اصطلاح آدم هم حسابش نکنم . اما با توجه به این که اینجا زنجان است و مهمتر از آن ، چیزی برایِ پنهان کردن ندارم و نیز بسیار حرف برایِ گفتن دارم اما زندگی گاهی آدم ها را لال می کند و اجبارِ سکوت گریبانگیر می شود و با این همه اگر لازم شود به وقتش همه را خواهم گفت ، خواستم ناشناسِ بی شناسنامه و هویت ( که لابد یک چیزی دارد که خجالت می کشد خودش را معرفی کند و نمی خواهم بگویم) با خبر شود که هیچ چیزی برایِ پنهان کردن نیست . این را گفتم تا این را هم بگویم . از این لحظه برایِ مبرا شدن از هر گونه سو استفاده یِ احتمالی و با عذر خواهی و پوزش طلبی از همه ی دوستان و یاران ، خود را از هر نوع و شکل چسبانیده شدن به هر گونه حزب و مبارز و سیاسی و غیره اش جدا نموده و اگر به مبارزه هم باشد این را انفرادی به انجام خواهم رساند تا فردا اگر تقّی به توقّی خورد هیچ کس به من و من به هیچ کس چسبانیده نشده باشم!
پس ، ناشناسِ نا عزیز ؛ لطفن شات آپ !

۲ نظر:

  1. کاش یک کلمه پلیز یا همان لطفا خودمان هم می زدی سعید جون تا بفهمه که ما مثل خودش ... نیستیم و هم جنبه هنری و تلطیف فضا انجام داده باشی ما و خواننده هات بیشتر حال کنیم!!!!

    پاسخحذف
  2. سلام یحیی جان . لطفن را هم نوشته ام عزیز . ما هیچ وقت مثل امثال ناشناس نیستیم که حسادت و ظلالت کورشان کرده است . . . سبز بمانی .

    پاسخحذف