۱۳۸۹ شهریور ۲۵, پنجشنبه

نیروهای امنیتی در دفتر میرحسین موسوی


می گفت به او اعتماد ندارد . می گفت او و دیگران بدون این که بدانند وشاید هم دانسته عامل شده اند . عامل کسانی که چیز دارن و چیز می کنند و چیز هستند ! به این روند اعتقاد نداشت . همین روند صبر و مقاومت . می گفت تجربه ثابت کرده که این جور حرکت ها همیشه آخرش معلوم است . او می گفت همه ی این قصه ها برایِ این است که ملت را دور بزنند که اینحا اختلاف است . یعنی ملت گول خورده که فلانی با مردم است و آن یکی فلانی هم ضد مردم است . همه یِ این بازی ها برایِ این است که سر من و شما را با کلاه و بی کلاه شیره مالی کنند . می گفت مملکت اقتصاد ندارد که تحریم ها کسی را نگران کند . می گفت تا وقتی نفت فواران می کند هیچ تحریمی به نتبجه نمی رسد . می گفت خبرهایی مثل حمله به خانه یِ یکی و محاصره یِ خانه یِ آن یکی و بازداشت و زندان و چیزهایی از این قبیل ، همش چرت و پرت هستند که مردم را مشغول کنند . اینها را که می گفت من این خبر را خواندم : اشغال دفتر میرحسین موسوی توسط نیروهای امنیتی . . .
و او هنوز می گفت .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر