۱۳۸۹ آبان ۲۸, جمعه

تنها نبردی را می‌بازیم که رهایش می‌کنیم


آنگ سان سوچی رهبر اپوزسیون برمه آزاد می شود . یعنی شد . حکایت صد سال آینده را یادآوری می کند . شاید برایِ نسل ما رسیدن به آرزوها دور شده باشد . اما برایِ فرزندانمان اینگونه نخواهد بود . این روزها بدون شک در حا فظه ی تاریخی مردم باقی خواهد ماند . از جمله چهره هایِ ماندگاری مثل افتخاری و همه ی آن هایی که از فلانی مدال گرفتند و لابد به قیمتش فروختند سینه ها شان را برایِ آویز کردن مدال !
نامه ی نوری زاد به رئیس قوه ی قضاییه هم از آن نامه هایی ست که روزی با بازخوانی اش آنچه در این روزها اتفاق افتاده را مرور خواهند کرد و به احترام شجاعت نویسنده اش برخواهند خواست که از جنس شجاعت هایِ جنگ هشت ساله یِ تحمیلی ست . دیگر باور کرده ایم که بسیاری از سرداران آن جنگ امروز در سلول ها شان چشم به آینده دوخته اند تا چرخ گردون چه سرنوشتی این بار برای آن ها آماده نموده است . اما هر چه باشد در یک چیز شک ندارند و آن ایمان به رستگاری و آزادی ست . . . من . . . و من مدام این جمله ی آنگ سان سوچی را تکرار می کنم : تنها نبردی را می بازیم که رهایش می کنیم .

۱ نظر:

  1. و چقدر خوشایند بود این خبر,و چه اندوه بار آن زجر نامه!

    ما هم با شما هم صدا میشویم در تکرار آن جمله ی آنگ سان سوچی که : تنها نبردی را می بازیم که رهایش می کنیم .
    پس ما هیچ وقت بازنده نیستیم !!!!!!

    با سپاس رهگذر

    پاسخحذف