۱۳۸۹ خرداد ۵, چهارشنبه

بچه های سبز



بچه راکه بزنی شاید کمی سر و صدا کند اما آخرش می ترسد . لال می شود . گوشش را بپیچان و از او فقط بخواه که چشم بگوید . می گوید چشم . می توانی با هر وسیله ای تنبیه اش کنی . بگذارش در یک اتاق کوچک و تاریک و یا بدتر در انباری که هم موش دارد و هم سوسک . نمور است و سیاه . آنوقت بچه می شود سر به راه . این بچه هر چقدر که سر کش تر باشد ، تنبیه اش هم سخت تر می شود . آنقدر سخت که مطیعش کند . به بچه می توان زور گفت . حقش را خورد . سرش شیره مالید . بچه دروغ ها را باور می کند . از لولو می ترسد . ساده است . می شود به راحتی حق اش را نداد . می توان رویاهای کودکی اش را از او گرفت . به بیگاری اش گرفت . می توان بچه را گرسنگی داد . اسباب بازی های اش را از او گرفت تا خواسته های ات را انجام دهد . می توان این بچه را سیلی زد . می شود بچه را آدم حساب نکرد . بدون توجه به خواسته های اش هر کاری انجام داد . بدترش می شود از بچه به شکل های مختلف سو استفاده کرد . بچه مثل آب زلال است . پاک از آلایش هایی که تو داری . . .
اما فراموش نکن . این بچه همیشه بچه نمی ماند . بزرگ می شود . گردن کلفت و قوی . زیبا و دلربا . آنوقت اگر بخواهی سیلی اش بزنی ، دستت را در هوا می گیرد و شاید آن را بشکند . آن روز دیگر نمی توانی به او زور بگویی . نمی توانی داخل اتاق تاریک زندانی اش کنی . اسباب بازی های اش را نمی توانی بشکنی . نمی گذارد به او زور بگویی . سرش بزنی . گولش بزنی . دورش بزنی . می فهمد . دستت رو می شود . آنوقت چون بچه بزرگ شده و جوان است و بهتر از تو ، به راحتی قورتت می دهد . کنارت می گذارد و خودش برایت تصمیم می گیرد . آن روز همه ی حسرت ها و نداشته هایی را که در بچگی از او گرفته ای ، یکجا از تو می گیرد . دلش به حالت بسوزد ساکن سرایِ سالمندان می شوی .
پس با بچه مدارا کن . گوش به حرف های اش بده . بچه را منطقی و مهربان قانع کن . برای اش بزرگی کن . کاری کن به تو اعتماد کند . با تو راحت باشد . کاری کن وقتی مُردی ، برایت اشک بریزد . کاری کن فراموش نشوی . پشت سرت لعنت نفرستد . این بچه بزرگ می شود . بچه های فردا هم بزرگ می شوند . تا همیشه که بچه نمی مانند . به خصوص این بچه که بزرگ به دنیا آمده . زور ندارد . اما دل دارد این هوا . غرور دارد . جان دارد . خون دارد . این بچه برومند تر هم می شود . دلرباست . دلرباتر هم می شود .
آهای ! با توام . بچه زدن ندارد . فقط کمی مهربان باش تا ببینی معنیِ معجزه چیست . این بچه تازه سبز شده . له اش هم بکنی بهار دوباره می رسد ، بزرگ می شود . خیلی خیلی زودتر از آنچه که تصورش را بکنی بزرگ می شود . می شود یک درخت سر به فلک کشیده و با طراوت با هزاران شکوفه . . . پس کاری کن که بتوانی زیر سایه اش استراحت کنی .

۳ نظر:

  1. فوق العاده بود.
    نوشته هايتان به دل مي نشيند. موفق باشيد همشهري.

    پاسخحذف
  2. با سلام خدمت جناب مالکی عزیز و دوست داشتنی ...
    با اجازتون این پست رو چندین مرتبه خوندم و روی جمله به جمله ی اون مکث کردم و دقیق شدم ،چقدر ظریف و موشکافانه به این مساله نگاه کردید .این نصایح اخلاقی که شما بشون اشاره فرمودید اگر عملی بشن که صد البته کار مشکلی هم نیست واقعن اثربخش هستند نه تنها درمورد" بچه" های سبز بلکه در مورد بچه ها به هر رنگ و آیینی که باشند .
    سبز بمانی الگوی سبزاخلاق ما ...!

    پاسخحذف
  3. کاملا" و100%مخالفم که بچه هامونو بزرگ کنیم که روزی ازشون بهره برداری کنیم.
    برخورد درست و دور از خشونت با بچه ها عالیه.اما با این انگیزه...بزرگ کردن بچه ها در شرایط خوب وظیفهءوالدینه و در قبال اون نباید توقعی داشته باشید.

    پاسخحذف