۱۳۸۹ آذر ۱۷, چهارشنبه

و شرقِ بی طلوع



چلچراغ که توقیف شد به دوستی گفتم این غذا سفت شدنی نیست ! گفت آش آنقدرها هم شور نشده و می شود با کمی آب بیشتر و شاید هم تکه ای سیب زمینی سر کرد . گفتم راه دراز است و ما هم که البته چار چشمی خواب ! همین هفته ی پیش بود که به همان دوست گرام عرض کردم که شرق با این مطا لبش ماندنی نیست . گفت این شرق که آن شرق نیست . گفتم همین هم قابل تحمل نیست . باور نکرد که هیج من را هم متهم نمود که به بد بینی مفرط دچار شده ام و این ها را بهانه می کنم که دیگر برای نشریه ها چیزی ننویسم ! حالا نه تنها شرق منتشر نمی شود که سردبیر و نویسنده اش هم بازداشت می شوند . . .
اما من نباید دچار یاس و بد بینی شوم . همه چیز بر وفق مراد است و نه تنها مشکلی نیست که با آزادیِ کامل و در پناه حمایت و متعلقاتش ، قلم ها آزادانه نفس می کشند . با ابن حساب لابد حق داشته . بد بینی بد دردی ست . . . نیست ؟!

۱ نظر:

  1. ما که خیلی وقته به شما ایمان آورده ایم ،این دوست عزیز هم مدت زمانی طول نخواهد کشید که بی چک و چونه گفته های شما رو قبول کنند .
    از این پیشگویی ها از شما کم نشنیده ایم ...!

    درست فرمودید بد بینی بد دردیست ولی این بد بینی نبوده که هیچ بلکه ریز بینی وتجربه بوده و دوراندیشی !
    که استاد عزیزی چون شما معنی کامل و شاخصش این صفات هستید...

    در ضمن این روز ها نه تنها قلم ها بلکه مخلوقات خدا هم از تنفس آزاد برخوردار نیستند .

    قلمت همچنان سبز باد !
    با سپاس
    رهگذر

    پاسخحذف